زوجين نسبت به يكديگر حقوقى دارند كه رعايت آنها براى داشتن روابط بهتر و زندگى مستحكم ضرورى است. دستهاى از آن حقوق، حقوق جنسى است كه به سهم خود نقش بسزايى در تداوم زندگى زناشويى دارند.
در دين مبين اسلام اين حقوق مورد توجه قرار گرفته است. با شناخت صحيح و اجراى اين حقوق، مىتوان ضمن تداوم زندگى زناشويى، به برخى از شبهات مطرح در اين زمينه پاسخ داد.
هر كدام از زن و شوهر در برابر ديگرى حقوقى دارند كه بىتوجهى بدانها به شكل درست و كامل، مىتواند نارضايتى و اختلاف در زندگى زناشويى را به دنبال داشته باشد، از جمله اين حقوق، حقوق جنسى همسران است كه رعايت آن توسط زوجين نقش بسزايى در استحكام روابط زناشويى خواهد داشت. در اين مقاله برآنيم تا با نگاهى فقهى و تا حدى روانشناختى، حقوق جنسى زوجين را بررسى كنيم.
از دو جنبه و با نگاهى فقهى مىكوشيم حقوق جنسى شوهر را بررسى كنيم:
الف : حق تمكين
زن بدون عذر شرعى نمىتواند از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند.
به طور كلى يكى از حقوق شوهر بر زن، حق تمكين جنسى است و صرفنظر از برخى استثناها، به ويژه موارد ضرر داشتن (مفهوم فقهى ضرر)، بودن زن يا شوهر در حالت احرام، روزه واجب، بودن زن در حالت حيض يا نفاس و…، محدوديت قابلتوجهى براى اين مسئله در نظر گرفته نشده است.
مستندات: دلايل متعددى براى اين مسئله ارائه شده است كه سه نمونه را ذكر مىكنيم:
يكى از آياتى كه در اين زمينه مىتوان از آن استفاده كرد، آيه 223 سوره بقره است: «نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ زنان شما كشتزار شمايند، پس از هر سو و هر وقت كه خواستيد به كشتزار خود درآييد و (با نيت اكتفاء به حلال در مقابل حرام و طلب فرزندى صالح از اين عمل، ثوابى) براى خودتان پيش فرستيد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد و مؤمنان را مژده بده.
میتوان از آيه براى اثبات حق تمكين نيز استفاده كرد؛ زيرا در اين صورت، آيه بر اين معنا دلالت مىكند كه هر زمان خواستيد، مىتوانيد با زنانتان آميزش كنيد، و اين همان چيزى است كه مرد بر اثر حق تمكين، به آن مىرسد.
نكته: در اين آيه زنان به مزرعه تشبيه شدهاند، و چه بسا اين تشبيه براى بعضى سنگين آيد كه چرا اسلام درباره نيمى از نوع بشر، چنين تعبيرى به كار برده است؛ در حالى كه نكته باريكى در اين تشبيه نهفته است. در حقيقت، قرآن مىخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد كه زن وسيله ارضاى شهوت و هوسرانى مردان نيست، بلكه وسيلهاى براى حفظ حيات نوع بشر است ـ همانگونه كه گياهان در كشتزار رشد مىكنند و ادامه حيات مىدهند، انسانها نيز به وسيله وجود زنان متولد شده و نسلشان ادامه مىيابد ـ اين سخن هشدارى براى آنان است كه جنس زن را بازيچه يا وسيله هوسبازى مىدانند.
با بررسىهاى فقهى مىتوان به اين نتيجه رسيد كه اسلام ارضاى جنسى زنان را نيز ناديده نگرفته است و براى زن هم به نوعى حق جنسى قائل شده است.
در چهار قسمت مىكوشيم اين مسئله را بررسى كنيم:
الف) شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه بدون عذر شرعى، از نزديكى با همسرش اجتناب كند. در تحريرالوسيله مىخوانيم: «ترك كردن وطى زن حتى زن انقطاعى در بيشتر از چهار ماه بنابر اقوى جايز نيست؛ مگر به اذن خود او. البته اين حكم مخصوص، در صورتى است كه شوهر يا زن عذرى نداشته باشند، و اما در صورت داشتن عذر، ترك آن مطلقا تا زمانى كه عذر باقى است، جايز مىباشد.
يكى از مستندات اين مسئله، روايت صفوانبن يحيى از امام رضا عليهالسلام است.
در اين روايت مىخوانيم: « صفوانبن يحيى از حضرت رضا عليهالسلام در مورد مردى سؤال كرد كه داراى همسر جوانى است و همبسترى او را يك ماه يا يك سال ترك مىكند و به او نزديك نمىشود.
البته نه براى اينكه او را آزار رساند، بلكه به دليل آنكه مصيبتى ديدهاند. آيا در اين عمل گناهكار است؟ فرمود: اگر چهار ماه او را ترك كرده باشد نه. پس از آن اگر ترك كند، گناهكار خواهد بود، مگر اينكه با اذن و رضايت زوجهاش باشد.
بر اساس اين روايت اگر مرد بيش از چهار ماه از نزديكى با زنش خوددارى كند گناهكار خواهد بود؛ مگر اينكه زنش راضى باشد، كه در آن صورت اشكالى ندارد.
البته به نظر آيتاللّه شبيرى اين روايت حداكثر زمان مجاز ترك جماع را براى شوهرى كه چنين عذرى دارد بيان مىكند، والّا جايز بودن ترك جماع تا چهار ماه، شامل كسى كه عذر ندارد و مىخواهد به زن ضرر برساند، نمىشود.
ايشان در كتاب نكاح اينگونه بيان مىكنند: «به نظر مىرسد آن چهار ماهى كه در روايت ذكر شده است، مفهوم ندارد؛ چون موضوع آن در مورد شخص مصيبتزد هاى است كه قصد اضرار به زن هم نداشته، ولى چون اين مشكل را داشت، حضرت مىفرمايند اين شخص حداكثر تأخيرى كه مىتواند در مباشرت بيندازد، چهار ماه است، ولى از اين استفاده نمىشود كه همه افراد مىتوانند تا چهار ماه ضرر به زن بزنند و تأخير بيندازند، بدون هيچ دليل موجهى به زن نيازمند ضرر وارد كنند (در روايت كلمه اضرار آمده است)؛ چون شارع مصالح و مفاسد را بر روى هم ملاحظه نموده است.
از طرفى حيثيت مرد و مشكلات او و در فرض سؤال وارد شدن مصيبت به او و از طرف ديگر، نياز زن ملاحظه شده، لذا گفته است حداكثر تا چهار ماه مىتوان تأخير بيندازد، ولى از اين استفاده نمى شود كه شخص ديگرى كه تأخيرش بدون دليلى موجب اضرار است (مىتواند تا چهار ماه به تأخير بيندازد) و از ادلّه ضرر هم استفاده مىشود كه جايز نيست.»
الف :حق فسخ ازدواج توسط زن در فرض ناتوانى جنسى شوهر
يكى از احكامى كه نشان مىدهد اسلام به حق جنسى زن توجه كرده است، مسئله «حق فسخ ازدواج توسط زن در فرض ناتوانى جنسى شوهر» است. در ادامه به بررسى اين مسئله مىپردازيم. پرسشى كه در اينجا مطرح مىشود اين است كه اگر شوهر قبل از عقد دچار ناتوانى جنسى باشد، آيا زن بعد از عقد مىتواند ازدواج را فسخ كند يا نه؟
در تحريرالوسيله سه عيب جنسى مختص مردان ذكر شده است كه اگر قبل از عقد براى مرد حادث شود، در صورتى كه زن هنگام عقد نداند، مىتواند ازدواج را فسخ كند و ظاهرا بين فقيهان شيعه در اين زمينه اختلافى نيست. در تحريرالوسيله آمده است:
عيب (جنسى) مختص به مرد سه چيز است:
1- اخته بودن: چه اينكه تخمهاى او را كشيده باشند و چه اينكه آن را كوبيده باشند كه در هر دو صورت وقتى معلوم شود كه مرد قبل از عقد اين عيب را داشته و زن نمىدانسته، زن حق دارد عقد را فسخ كند.
2- جب : يعنى بريده بودن آلت مردى. البته وقتى زن حق فسخ دارد كه آلت مرد از بيخ بريده باشد و چيزى از آن باقى نمانده بود كه براى عمل زناشويى كافى باشد، كه اگر باقى مانده باشد، هرچند به مقدار حشفه، زن حق فسخ ندارد.
در اينجا نيز به شرطى زن مىتواند عقد را فسخ كند كه اين عيب قبل از عقد در مرد بوده باشد. و اما اگر بعد از عقد چنين شده باشد، چه اينكه قبل از وطى چنين شده باشد و چه بعد از آن (حق فسخ ندارد).
3- عنن : آن مرضى است كه آلت مرد را از برخاستن ناتوان مىكند، به طورى كه نمىتواند عمل دخول را انجام دهد، اگر مردى به چنين دردى مبتلا باشد و يا بعد از عقد مبتلا شود زن حق دارد عقد را فسخ كند، به شرطى كه ناتوانى مرد به طور مطلق باشد؛ يعنى آلتش به طور كلى (در مقابل همه زنها) ناتوان باشد. اگر در برابر اين (زن) ناتوان و در برابر زنى ديگر توانا باشد، زن حق فسخ ندارد، و نيز به شرطى كه بعد از عقد ولو يك بار وطى نكرده باشد، حتى در عقب زن. پس اگر بعد از عقد يك بار وطى را انجام داده و سپس مبتلا به عنن شده باشد به طورى كه به كلى قادر بر وطى زن نباشد، زن خيار ندارد.
البته حكم فسخ عقد توسط زن، در صورتى كه مرد بعد از عقد دچار ناتوانى جنسى شود، تا حدى مورد اختلاف است. اين صورت به دليل تعارض ظاهرى بين روايت مورد اختلاف واقع شده است. براى مثال، به نظر شيخ صدوق اگر مرد بعد از ازدواج هم دچار ناتوانى جنسى شود، زن حق فسخ عقد را دارد. البته در صورتى كه مرد دچار عنن شود، بايد تا يكسال صبر كند؛ بعد از آن (در صورت عدم معالجه) حق فسخ دارد، اما به طور كلى، به نظر بسيارى از فقيهان عروض ناتوانى جنسى براى شوهر بعد از ازدواج، موجب حق فسخ نمىشود.
ب : حق جنسى زن در موارد و موقعيتهاى خاص
همانگونه كه بيان شد، شوهر حق تمكين دارد و هر موقع اراده نزديكى كرد، بر زن واجب است در صورت نداشتن عذر شرعى، مخالفت نكند. از سوى ديگر، در مورد زن نيز، شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه نزديكى با او را ترك كند.
حال فرض كنيم شوهر سالم، ولى تا حدى سردمزاج است و هر دو ماه يكبار عمل نزديكى را انجام مىدهد، اما زن گرممزاج بوده، و بيش از اين تعداد به ارضا نياز دارد.
براى مثال ، زن با توجه به اينكه شهوتش زياد است، مىخواهد در هفته دوبار ارضا شود؛ ولى شوهر در هر دوماه يا چهار ماه، يكبار اين كار را انجام مىدهد. حال پرسش مهمى كه مطرح مىشود اين است كه آيا براى شوهر در چنين شرايطى فقط همان يكبار نزديكى در چهار ماه واجب است يا خير؟
به عبارت ديگر، در اين شرايط خاص سه صورت قابل تصور است:
1- عمل نزديكى براى شوهر فقط يكبار در چهار ماه واجب است و در ساير موارد، تكليفى (وجوبى يا استحبابى) براى ارضا زن ندارد.
2- براى شوهر واجب است كه زن را كاملاً ارضا كند و در نتيجه، در اين شرايط ويژه بايد به حدى عمل جنسى انجام دهد كه زن ارضا شود و به گناه نيفتد.
3- براى شوهر در هر چهار ماه يكبار واجب است و در ساير موارد انجام عمل جنسى مستحب است.