ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی نروم جز به همان ره كه توام راهنمائی همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم كه به توحید سزائی تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری احد بیزن و جفتی، ملك كامروایی
صدايي ميشنيدم چه گرم و مهربان بود صداي آشنايي كه با من همزبان بود صدا، آرام ميگفت: ز جا برخيز فرزند
در رحمت برين بيچاره بگشاي الها! پادشاها! بينيازا! خداوندا! كريما! كارساز!! به صدق سينة پاكان راهت به شوق عاشقان بارگاهت