ریا فرار از معامله با خدا - شهادت طلب

ریا فرار از معامله با خدا

تمامی مباحث اخلاق مثل حلقه های زنجیری هستند که به هم متصلند؛ گرچه صورت ظاهر، هر بحث مجزاست، اما در حقیقت تمامی این مباحث به هم گره خورده اند. مثل این که اخلاص طبعا به بحث ریا گره خورده است و اینها همه زنجیروار به هم متصلند.

امام جعفرصادق(ع) می فرمایند: «ان خصال المکارم بعضها مقید ببعض»(۱) مکارم اخلاق و خصلت های نیک اخلاق، بعضی به بعضی دیگر پیوند خورده اند.

وقتی مخلصین عالم می توانند مخلص باشند که از بحث ریا دور باشند؛ چون ریا، به عنوان شرک اعظم است. ریا، شریک قائل شدن برای ذوالجلال و الاکرام است.
ابراز وجود فطری انسان

چوب بشر نفخه روح حضرت حق است، به دنبال تجلی است. اصلا ابراز وجود، خود نشانه این است که انسان نفخه روح خداست. حیوانات هیچ گاه ابراز وجود و اعلان موجودیت نمی کنند؛ چون آنها در دو خصلت پیچیده شده اند: بطن و شهوت. اگر این دو برای آنها تأمین شود، تمام است.

حتی اگر می خواهند حاکمیت بر گروه حیوانی خود داشته باشند، دلیل این است که می دانند هر کس فرمانده و رئیس گروه آن حیوانات شد، فضیلتش در این است که در موقع خوردن اول او باید بخورد؛ مثل شیرها. پس این رقابت برای شکم است. یا وقتی حاکم شد می داند بعد شهوانی خودش را باید به وسیله همین حاکمیت بر همه غالب کند. لذا بیان می کنند وقتی یک شیر نر به گله شیر ورود پیدا می کند و می تواند حاکمیت بر آن ها پیدا کند، بعد از اینکه بر شیر نر غلبه پیدا کرد، اول کاری که می کند، بچه های شیرهای ماده را می کشد؛ چون می داند تا موقعی که اینها به بچه هایشان علقه دارند و شیر می دهند، از شیر نر فرمان نمی برند و در بحث شهوانی و جنسی تمکین نمی کنند. لذا حتی حاکمیت حیوانات هم برای همین دو مطلب است؛ شکم و شهوت.

اما بشر چون «نفخت فیه من روحی»(حجر/ ۲۹) است، می خواهد تجلی اسماء خدا باشد و از آنجا که نمی داند چگونه تجلی اسماء باشد، گاه به بیراهه تجلی می کند. چون پروردگار عالم خودش در آن حدیث قدسی شریف فرمود: من خلق کردم تا معلوم گردم.(۲) یعنی خود پروردگار عالم، تجلی خود را دوست دارد، کما این که کبریایی متعلق به ذات احدیت است «الله اکبر، کبیرا کبیرا».
ریا؛ بیراهه بردن تجلی اعمال

پس چون حضرت حق خود می خواهد معلوم گردد، آنچه که از نفخه روح اوست یعنی انسان هم همین خصوصیت را دارد و به اسماءالله تجلی می گردد، منتها چون گاهی نمی داند چگونه تجلی پیدا کند، مع الاسف از بیراهه تجلی پیدا می کند و ریا همین است.

ریا تجلی برای اعمال، منتها به بیراهه است، نه از راه صحیح. نکته مهم این است که ریا انسان را به سمت تجلی باطل می برد؛ چون می خواهد اظهار وجود کند. این اظهار وجود، تبدیل به ریا می گردد.
بهترین شریک برای اعمال!

اینجاست که پروردگار عالم در یک جمله زیبایی می فرماید: تو که می خواهی تجلی کنی، این تجلی را فقط برای خودم قرار بده. چون وقتی انسان اعمال را تجلی داد، نکته ای پیش می آید که خیلی مهم است، در آن تأمل کنید و آن این که خواسته یا ناخواسته آن کسی را که برای او تجلی می کند، شریک عمل قرار داده است.

پروردگار عالم می فرماید: تو می خواهی شریک قرار بدهی، چه کسی بهتر از من؟ یعنی ای انسان! اگر می خواهی تجلی در اعمال داشته باشی که این فطری است، برای من تجلی بده.

این تجلی فطری است؛ چون عرض کردیم خود خدا می خواست تجلی گردد، فرمود: من مخفی بودم، خلق کردم معلوم گردم؛ هدف من از خلقت انسان همین است؛ خودم را معلوم کردم.

لذا اینکه بیان می کنیم اولیاء خدا، خصیصین و حضرات معصومین(ع) تجلی اسماء الهی و صفات پروردگار عالم هستند، این فرمایش خود خداست. من مخفی بودم با خلقت معلوم گشتم؛ یعنی تمام صفات حضرت حق ولو به نازله اش مشهود، تجلی و معلوم شد.

پس بشر در این نفخه روح که فرمود: «نفخت فیه من روحی» ذاتا می خواهد تجلی کند اما اگر به بیراهه رفت، ریا می شود؛ چون هر تجلی دلالت بر شراکت است، از مخلوق نه از خالق.

لذا پروردگار عالم فرمود: «انا خیر شریک»(۳) تو که می خواهی و دوست داری تجلی کنی و در تجلی عنوان شراکت هست؛ چون نمی توانی مخفی کنی، آن کسی که بهترین شریک است منم.

اینکه در مقدمه، آن روایت شریفه را خواندم و عرض کردم تمامی اخلاق مثل حلقه های زنجیر به هم متصلند همین است. اخلاص متصل است به اینکه انسان اهل ریا نباشد و آنگاه اخلاص تجلی و ظهور پیدا می کند.

پروردگار عالم می فرماید: بنده من! تو تجلی اسماء و صفات منی، پس چرا برای خود من تجلی نمی کنی؟! ذات تو تجلی نمودن است، آن هم اسماء و صفات من، پس برای خودم تجلی کن «انا خیر شریک» که من بهترین شریک هستم.

اگر به این دید نگاه کنیم غوغایی می شود. آن وقت اگر اصلا انسان بخواهد رؤیت عمل به معنای ریا مدنظر بگیرد، اصل ریا به معنای رؤیت عمل همیشگی، موجود است منتها اگر برای خدا شد دیگر ریا نیست، اخلاص می شود، خالص می شود چون فقط یک شریک است؛ خود خدا. خریدار ذوالجلال و الاکرام است. انسان تجلی اسماء و صفات برای پروردگار عالم می شود.

اما اگر این تجلی برای دیگران شد عنوان ریا به این معنای ریایی که تبیین می کنند می شود، ریای معروف؛ یعنی «رؤیه للناس» می شود. برای مردم رؤیت عمل می شود و دیگر برای خدا نیست. پس ذات می خواهد و می طلبد که عمل مشهود و معلوم گردد.
عیارشناس حقیقی اعمال

وقتی انسان یک گوهر و دری را دارد، همه جا عرضه نمی کند. یک تعبیر عامیانه برای قریب به ذهن شدن، بیان کنم در مثال مناقشه نیست وقتی انسان یک زیر خاکی دارد، آن را به همه نشان نمی دهد، به اهل فنش نشان می دهد که این چیست و چه قیمتی دارد: قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری.

اوست که می داند آن گوهر و مروارید چه ارزشی دارد. مروارید اعمال، تجلی اعمال را فقط و فقط خود خدا می شناسد؛ چون خودمان، جسممان و روحمان همه و همه متعلق به اوست. پس خود او برای معیار و سنجش، شاخص می شود. اگرزرگر برای معیار و سنجش آن طلا شاخص می شود، پروردگار عالم هم خود برای این که عمل را اندازه گیری کند، به آن نمره بدهد و بگوید این عیارش چقدر هست، شاخص می شود.

عیار اعمال به دست پروردگار عالم است. لذا آنها که عقلشان عقل سالم و الهی است می دانند که ریا پایین آوردن قدر و مقدار عمل است. ریاکاران عیار عمل را دست کسانی سپردند که عیار شناس نیستند و نمی شناسند این عمل چه عیاری دارد.

اما مخلصین عالم می گویند: عیار این گوهر عمل باید به دست حضرت حق تبیین گردد و سنجیده شود، لذا به هیچ عنوان ریا نمی کنند. چون می گویند: ریا یعنی سپردن عمل به دست دیگران و به دست غیر متخصص؛ چون اعمال ما باید برای خدا باشد، چون ما تجلی اسماء و صفات اوییم، پس حتما هم عیارش به دست خود اوست. عیارش به دست مردم نیست پس چرا بخواهیم آنها ببینند.

یعنی اگر بخواهیم از دیدگاه عقلانی هم نگاه کنیم، عقلای عالم، عمل را برای مردم انجام نمی دهند، ریا نمی کنند؛ چون می دانند ریا یعنی سپردن عمل به دست غیرمتخصص که بخواهد برای او عیاری تعیین کند.

عمل صالح را فقط به دست پروردگار عالم می دهد؛ چون می داند اوست که باید عیار این عمل را تعیین کند، لذا به دست کسی نمی سپارد. اگر با این منظر نگاه کنیم غوغایی می شود. دیگر از این پس انسان فقط همه چیز را به او می سپارد.

ملا حسینقلی همدانی، آن عارف عظیم الشأن که استاد آیت الله قاضی است، جمله بسیار زیبا و عالی را بیان می فرمایند که اگر انسان در آن تأمل کند می فهمد چه خبر است. می فرمایند: وقتی عمل خالص برای خدا شد، طبعا دیگر خودش هم قیمتش را تعیین می کند. وقتی به دست کریم رسید، معلوم است قیمت گذاری باارزشی می کند، کریم کریمانه رفتار می کند اما اگر به دست مردم برسد اولش یک به به و چه چهی است بعدش هزاران ان قلت است.

پس ارزش همین است که انسان بداند همه چیز باید به دست خدا باشد. تازه جالب است، خودش هم می گوید که من نه تنها می خرم بلکه خودم شریک عملت می شوم: «أنا خیر شریک».
دستورالعملی برای تحول در مباحث اقتصادی زندگی

یک مثال بزنم در آن تأمل کنید. به یکی دو تا از دوستان این دستورالعمل را عرض کردیم، انجام دادند، تحولی در زندگی شان ایجاد شد/ مثلا در باب مباحث اقتصادی، اگر کسی بیاید هر عمل و هر کار اقتصادی که انجام می دهد، حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) را شریک قرار بدهد، بگوید: آقاجان! شما شریک این کار من باشید (بعضی نیمی از مال را و بعضی می گویند اصلا همه اش مال آقاست، ما از آقا اجازه می گیریم، یک مزدی، چیزی به ما مرحمت کند. بسته به آن اخلاق و اعتقادات که چقدر بالا رفتند، متفاوت است. یکی می گوید: ده درصد و…) وقتی مولا را شریک قرار می دهد، طبیعی است اگر می خواهد یک مشکلی پیش بیاید، آن شریکی که سیاس و کیاس است، اصلا اجازه نمی دهد به تعبیر عامیانه دارالتجاره اش به هم بریزد و به تعبیر دیگر هیچ موقع ورشکست نمی شود و فریب نمی خورد.

بودند بازاری هایی که تاجران عظیمی بودند اما با آن همه سابقه، در معامله ای یک جا زمین خوردند، کسی هم باور نمی کرد. اما می گویند: وقتی وجود مقدس آقاجان را شریک قرار دادیم، دیگر هیچ موقع شکست نمی خوریم؛ چون متعلق به آقاست. ببینید چه غوغایی می شود. آن شخص می گوید: من فقط یک انباردار یا یک کارمند آقا هستم، همه اینها متعلق به اوست، دائم هم اضافه می شود ما در باب مسائل مادی داریم صحبت می کنیم، مسائل روحانی را ببینید دیگر چه خبر خواهد شد این مثال برای مباحث مادی است، اما پروردگار عالم می فرماید: «انا خیر شریک» اصلا خودم می آیم در عملت بهترین شریک می شوم. یک موقعی ما عمل را به پروردگار عالم عرضه می داریم، می گوییم: خدا! این کار را کردم، متعلق به تو. اما یک موقعی پروردگار عالم شریک می شود که فرمود: من بهترین شریکم، معلوم است پروردگار عالم چنان آن عمل کوچک را بالا می برد، اوج می دهد و آنقدر بر عیارش اضافه می کند که انسان متعجب می شود تمام این مطالبی که بیان می کنم، ترجمان روایات است که دارم به زبان ساده عرض می کنم پروردگار عالم آن قدر اوج می دهد و بالا می برد که اصلا این طرف باور نمی کند که یک عمل کوچک اینقدر اجر و مزد داشته باشد، به قوه مخیله اش هم نمی رسد؛ چون معلوم است شریک عظیم باید عمل در خور شأنش باشد.
تعجب مخلصین از میزان اجر اعمالشان

یک مثال دیگر بزنم، فرض بگیریم من و شما با یک تاجر مشهور، یک سهام کوچکی شریک شویم، معلوم است او که معروف است، هیچ موقع اجازه نمی دهد بواسطه من که هیچ چیز ندارم، این جایگاه پایین بیاید.

وقتی جایگاه، جایگاه ذوالجلال و الاکرام، حضرت حق رب العالمین شد، معلوم است در جایگاه حضرت حق عمل باید در خور شأن او باشد نه در خور شأن بنده.

آنجاست که مخلصین عالم متعجب می شوند، این جزای عملمان است؟! مگر این عمل چقدر بود؟! وقتی خدا شریک است، جزا در شأن آن بالاترین شریک است، نه یک شریک جزئی مثل من، جزا دیگر در شأن من نیست.

یک مثال بزنم. این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید: هرچه پروردگار عالم در دنیا قرار داده، برای مثال است که ما بفهمیم مثلا یک موقعی می خواهند کار خیری انجام بدهند یک کسی یک مقدار می دهد، اما درباره کسی که متمول و متمکن است، می گویند: این دیگر باید به واسطه آن شأن و جایگاهش بدهد، نباید این قدر بدهد که زید و عمرو دادند، او باید یک چیز بالا بدهد؛ چون معروف است و با این ثروت از او انتظار دارند چیزی مافوق همه بدهد. پس این قاعده است.

آیا می شود پروردگار عالم در عمل شریک بشود، بعد عمل پایین بماند؟ خیر، اوج می گیرد. لذا وقتی مؤمن مخلص فردای قیامت به اعمالش نگاه می کند، خودش متعجب است، چه خبر است؟! چه شده؟! این همه اجر و مزد با یک عمل کوچک ؟! ولی یادش رفت که این عمل شریک داشت، آن هم چه کسی؟ خدا. این ثواب و این اجر و مزد برای اندازه ما نیست، برای اندازه شریک است. ولو انسان مخلص باشد، اندازه شأن او نبوده، این به اندازه شأن و منزلت ذوالجلال و الاکرام است.
تنها پرورش دهنده اعمال

برای همین است که اولیاء الهی، از جمله ملا حسینقلی همدانی بیان می فرمایند: اینکه می گوییم «أفوض أمری الی الله ان الله بصیر بالعباد» (غافر/ ۲۴) وقتی دست خودش سپردی، او هم که بصیر است می داند ما چیزی نداریم، پرورشش می دهد و در حد کرامتش آن را بالا می برد. «یا کریم یا رب» او پرورش دهنده است، آن رب ودود با کرامتش پرورش می دهد؛ چون به کریم سپردی، «أفوض أمری الی الله» به خدا تفویض امر شده است، همین طور این عمل بالا می رود. می گوید: چقدر این عملت را بخرم؟ می گویم: من قیمت نمی گذارم، هرچه شما کرم داری، اصلا خودت شریکی. می گوید: من شریکم، باید در شأن خودم بگویم این عمل اینقدر ارزش دارد.

لذا فرمودند: اما هر کسی با من یک شریک دیگری هم در آن عملی که انجام می دهد، قرار دهد، من قبول نمی کنم. یاری که برای شراکت گرفتی، ذوالجلال و الاکرام، رب ودود، دل نازک است، هیچ کسی را نمی پذیرد.

مرحوم آقای دولابی به نقل از آیت الله انصاری فرموده بودند: پروردگار عالم طوری است که بعضی از مطالب فقط و فقط مختص به اوست و ما نمی فهمیم، از جمله تکبر متعلق به خود اوست، یا حسادت بد است، اما پروردگار عالم، فقط خودش هست که حسود است ما این تعابیر را نمی فهمیم، وقتی هم نمی فهمیم امکان دارد هجمه ببریم و ان قلت بیاوریم که آقا یعنی چه؟! مگر خدا حسود می شود؟! این حرف ها چیست؟! نمی فهمیم، اما بعضی از صفات متعلق به خداست، در عالم هیچ کسی نمی تواند کبریایی داشته باشد، خداست که متکبر است و کبریایی متعلق به اوست.
معیار تشخیص ریا و اخلاص در عمل

اینجا پروردگار عالم می گوید: فقط من، هیچ کسی را در عملت نمی پذیرم. تو که می خواهی رؤیت عمل کنی، رؤیت عمل برای من کن. پس این می شود: «ریاء لله تبارک و تعالی» اما اگر برای غیر شد، این «ریاء للناس» است و منظور از ریاکاری و ریا، همان للناس بودن است.

لذا یک جاهایی که عنوان ریاء بخشوده شده، این است که کسی عملی را برای خدا انجام بدهد و قصدش هم خدا باشد ولی دیگران هم ببینند که آنها ترغیب شوند، می فرمایند: این دیگر ریا نیست. مثل صدقه که دو نوع تبیین شده، یکی صدقه نهان و یکی هم صدقه ای که آشکار هست، اما همان صدقه خفی اگر برای غیر خدا باشد، ریا می شود ولو خفی است و هیچ کس نمی داند؛ در دلت بگویی: منم که می توانم، منم که دست دیگران را می گیرم، همان ریا می شود، اما اگر برای خدا بود، ولو عالم و آدم ببینند و بفهمند اما تو برای خدا کردی، دیگر ریا نیست.

مهم در این مسئله تشخیص است. پروردگار عالم می فرماید: هر کس غیر از من، شریکی را برای من قرار بدهد، آن کار و عمل را نمی پذیرم، فقط آن عملی که خالص باشد و متعلق به من باشد، آن را می پذیرم، هیچ کسی نباید در آن شریک باشد، ولو یک ذره بگوییم زید و عمرو شریک قرار بگیرد.

در مقدمات عرض کردیم چون بشر آن تجلی اسماء خداست، فی ذاته می خواهد عمل را تجلی کند، نشان بدهد و ظاهر کند، پروردگار عالم می فرماید: مگر ظهور نمی خواهی؟! مگر نمی خواهی رؤیت کنی؟! پیش من بیا. «انا خیر شریک». چه می شود انسان با این حال نگاه کند!
شریک ناپذیری خدا

برای همین است که نبی مکرم(ص) به نوع دیگری این را شرح می دهند، می فرمایند: «ان الله لایقبل عملا فیه مثقال ذره من ریاء»(۴). پروردگار عالم عملی را که در آن ذره ای بوی ریا داشته باشد، قبول نمی کند. می گوید: نمی خواهم، مال خودت. وقتی گفتی دیگران هم بفهمند، یعنی شریک. خدا شریک ناپذیر است، «وحده لا شریک له».

ملامحسن فیض کاشانی در تعبیر زیبا و قشنگی فرمودند: فرار از ریا جلوتر برای من تبیین شده است و عقلای عالم می دانند که باید عمل را برای خدا انجام دهند؛ چون پنج وعده، هر بار دو مرتبه در نماز، بیان می کنند: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له».

وقتی عقلای عالم بدانند که خدا شریک ناپذیر است، معلوم است که در این عمل، خلوص موج می زند و دیگر ریا ولو به ذره ای، نخواهد بود؛ چون خدا نمی پذیرد. خدا «لا شریک له» است.
نتیجه عمل برای خدا و دیگران

حضرت صادق(ع) می فرمایند: ذوالجلال و الاکرام فرموده: هر کس عملی را، هم برای من و هم برای دیگری انجام دهد، یعنی این طور نیست که اصلا برای من نبوده، می دانم برای من بوده، برای من عمل انجام داده، حال بعدش امکان دارد یک ریایی کرده، اما من نمی پذیرم: «من عمل لی و لغیری فهو لمن عمل له»(۵) این قدر محکم ایستاده، اجازه نمی دهد ولو ذره ای ریا باشد، می گوید: نه، نمی پذیرم.

لذا اولیاء می ترسند تا آخرین لحظات عمرشان بعضی از نکات را بیان کنند. از آیت الله ادیب سؤال کردیم: آقا! چرا اولیاء خدا بعضی از مطالب را نمی گویند و می روند؟ آیا «زکاه العلم نشره»(۶) نیست؟! آیا نباید تبیین کنند؟! آیا نباید راه را بگویند؟! آیا نباید مثال بزنند؟! آیا نباید بگویند: ما این طور کردیم که بعضا گفته می شود؟! فرمودند: می ترسند آخر کار عمل را به غیر بفروشند، در حالی که جلوتر یک خریداری داشته، خود خدا و به او دادند. مگر این که به آنها امر گردد برای تنبه دیگران، تو این را بگو. اگر امر نشود، ولو یک عملی را اگر بیان کنند، انقلابی در یک فردی به وجود می آورد، اما نمی گویند، چون دوست ندارند این عمل برای غیرخدا باشد و شریک قائل شوند. خدا می گوید: این برای دیگری است، به من ربطی ندارد. مگر امر شود، حالا من ناحیه الحجه است، از نوع دیگر است، نمی دانیم. آنها بلد هستند، ما چه می دانیم؟! شاید شما جوان های عزیز که بستر وجودی تان، آن قلبتان، پاک و آماده است، بفهمید.

لذا پروردگار عالم نمی فرماید عمل را برای من انجام ندادی، بلکه می فرماید:«من عمل لی»، منتها بعد «ولغیری» شد،«فهو لمن عمل له» نمی پذیرم، می گویم آن عمل برای آن کسی باشد که برای او قراردادی، آن را نمی خرم. باید خالص خالص، مخصوص به من باشد! اینطور پروردگار عالم عمل را می خرد و آن وقت در آن عمل شریک می شود و می فرماید:«أنا خیر شریک». این «أنا خیر شریک» برای موقعی است که واقعا هیچی در آن نباشد جز پروردگار عالم. پس در این تامل کنید. اولیاء خدا اینطور هستند.

این مطلب را هر روز مرور کنید، تکرار این مطلب نه تنها ملال آور نیست، بلکه سودبخش است و آن اینکه هرکس ولو لحظه ای تصور کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. این مطلب را بنویس، زیر میز کارت یا در دفتر تلفنت قرار بده و مدام نگاه کن.

اگرکسی فکر کند من دیگر مشهور شدم یا من دیگر عالم شدم، من دیگر چنین شدم، همان لحظه سقوط کرده و خودش نفهمیده. ریاکاران عالم این طور هستند، اما مخلصین عالم عملی را نمی بینند که تصور کنند کسی شده اند؛ چون عمل برای خداست، اصلا عملی را نمی بینند.

هرکس ولو به لحظه ای تصور کند، معلوم است کسی نیست، بلکه تصور و تخیل است و فکر می کند که کسی شده است، اما مخلصین عالم، آن که از ریا بدورند،اصلا عمل خودشان را نمی بینند که بخواهند فکر کنند کسی شده اند، برای همین این اعمال را مفت نمی فروشند، برای همین عاقلند، کیاسند، می فهمند فقط عمل را به کسی می دهند که او عیارش را بالا ببرد، به یک به به و چه چه دنیوی عمل را نمی فروشند که گرفتار شوند.

اگر از این حال معامله با خدا آگاه شدیم و فهمیدیم «أنا خیر شریک» یعنی چه، طبیعی است دیگر دائم مواظبت و مراقبت می کنیم.

آیت الله روح الله قرهی

۱- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۳۴، باب ۴۹

۲- اشاره به روایت: «کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لکی أعرف» (بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۱۹۸، باب ۱۲)

۳- الکافی، ج ۲، ص ۲۹۵

۴- عده الداعی، ص۲۲۸

۵- وسائل الشیعه، ج۱، ص۶۷، باب۱۱

۶- مستدرک الوسایل، ج۷، ص۴۶، باب۱۶

admin یکشنبه مهر ۲۰, ۱۳۹۳ نظرات
درج ديدگاه
شهادت طلب

سخن مدیر

بسم

با نام و یاد خداوند متعال و با سلام و درود و صلوات به روح پاک شهدا و امام شهدا و با اذن از صاحب الأمر و مولایمان

و با پیروی از خط ولایت ولی امر مسلمین جهان

و به نیت جهاد (مجازی) فی سبیل الله…

را بنا نهاده و با توسل به

از خداوند متعال مسئلت دارم که گام هایم را در این راه استوار نماید.

موضوعات

نوشته‌های تازه

کلام امام امت

امام خمینی
امام خامنه ای

مطالب تصادفی

جنگ نرم

دانلود مداحی

حمایت از ما

https://shahadat-talab.ir

https://shahadat-talab.ir

تبلیغات رپورتاژ

لوگو اسپانسر

پیوندها

امام خامنه ای

عفاف و حجاب