در بحر الغرائب نوشته مردی خدمت پیغمبر آمد گفت: جانم به فدایت! بسیار قرض دارم. فرمود: این آیات را بخوان. بار دیگر آمد آمد گفت: قرضم ادا شد. متاع دنیا ندارم. فرمود: این آیات را بخوان. بعد از مدتی آمد و گفت: دشمن و همسایه بد دارم. فرمود: این آیات را بخوان. گفت: از حکام […]
در بحر الغرائب نوشته مردی خدمت پیغمبر آمد گفت: جانم به فدایت! بسیار قرض دارم. فرمود: این آیات را بخوان. بار دیگر آمد آمد گفت: قرضم ادا شد. متاع دنیا ندارم. فرمود: این آیات را بخوان. بعد از مدتی آمد و گفت: دشمن و همسایه بد دارم. فرمود: این آیات را بخوان. گفت: از […]