حاجی این پسره خیلی شیطونه ها… می ترسم با شیطنت هاش شب عملیات کار دستمون بده!!! نترس سید… شب عملیات بود. سید احساس کرد، پاش به سیم تله مین برخورد کرده، ولی چون دید خبری نشد سینه خیز به راهش ادامه داد. صبح عملیات سید دید خبری از اون بچه نیست!!!! برگشت تا ببینه دوباره […]
ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون… . ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ…؟ . ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ…! . . مثـــلا : . ● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ… . ● […]
شهید چمران: خوش دارم ازهمه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیسی نداشته باشم.خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد.هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد و هیچ کس راز ونیاز های شبانه ام را نفهمد.خوش دارم هیچ کس اشک های سوزانم رادر نیمه های شب نبیند جز خدا کسی رانداشته […]
صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود. جیب هایش را خالی کردیم. داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم. نوشته بود: گناهان هفته شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل. یک شنبه: زود تمام […]