آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد و آرامش مرا به یغما برد و آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم او با بی اعتنایی از کنار من گذشت […]
در رحمت برين بيچاره بگشاي الها! پادشاها! بينيازا! خداوندا! كريما! كارساز!! به صدق سينة پاكان راهت به شوق عاشقان بارگاهت
الهی … سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ، و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛ آن سه خصلت عبارتند از : فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ، و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان […]